کلمات و اصطلاحات مرتبط با ساعت و زمان‌بندی

آشنایی با کلمات و اصطلاحات مرتبط با ساعت و زمانبندی در زبان انگلیسی می‌تواند کمک بزرگی به شما در برنامه‌ریزی و صحبت درباره فعالیت‌های روزمره کند. در این مقاله، به بررسی کلمات کلیدی، اصطلاحات، و کاربردهای آن‌ها می‌پردازیم و مثال‌هایی به همراه ترجمه ارائه خواهیم داد.

کلمات و اصطلاحات مرتبط با ساعت و زمان‌بندی
کلمات و اصطلاحات مرتبط با ساعت و زمان‌بندی

کلمات اساسی مرتبط با ساعت

Hour (ساعت)

    • .There are 24 hours in a day (در یک روز ۲۴ ساعت وجود دارد.)

Minute (دقیقه)

    • .It takes 20 minutes to get to the station (بیست دقیقه طول می‌کشد تا به ایستگاه برسیم.)

Second: ثانیه

    • .Wait a second, I’ll be right back (یک ثانیه صبر کن، الآن برمی‌گردم.)

O’clock (ساعت – وقتی عقربه دقیقه بر روی 12 است)

    • .It’s 5 o’clock (ساعت ۵ است.)

Quarter (ربع یا ۱۵ دقیقه)

    • .It’s a quarter past seven (ساعت ۷ و ربع است.)

Half (نیم یا ۳۰ دقیقه)

    • .It’s half past two (ساعت ۲ و نیم است یا نیم ساعت از 2 گذشته است).

Midnight (نیمه‌شب)

    • .She went to bed at midnight (او نیمه‌شب به تخت خواب رفت.)

Noon (ظهر)

    • .We’ll meet at noon (ما ظهر ملاقات می‌کنیم.)

Morning (صبح)

    • .I usually have coffee in the morning (من معمولاً صبح‌ها قهوه می‌خورم.)

Afternoon (بعدازظهر)

    • .Let’s go shopping this afternoon (بیا امروز بعدازظهر برویم خرید.)

Evening (عصر)

    • .We had dinner together in the evening (ما عصر با هم شام خوردیم.)

Night (شب)

    • .The stars are beautiful at night (ستاره‌ها در شب زیبا هستند.)

اصطلاحات رایج زمان‌بندی

On time (به موقع)

    • .He arrived on time for the meeting (او به موقع برای جلسه رسید.)

In time (به موقع – در آستانه نرسیدن)

    • .We got to the station in time to catch the train (ما به موقع به ایستگاه رسیدیم تا قطار را بگیریم.)

Behind schedule (عقب‌افتاده از برنامه)

    • .The project is behind schedule (پروژه از برنامه عقب است.)

Ahead of schedule (جلوتر از برنامه)

    • .They finished the construction ahead of schedule (آن‌ها ساخت‌وساز را جلوتر از برنامه تمام کردند.)

At the last minute (در لحظه آخر)

    • .He canceled the appointment at the last minute (او قرار ملاقات را در لحظه آخر لغو کرد.)

Around the clock (شبانه‌روزی)

    • .The shop is open around the clock (فروشگاه شبانه‌روزی باز است.)

Once in a while (گاهی اوقات)

    • .We go to the beach once in a while (ما گاهی اوقات به ساحل می‌رویم.)

Time flies (زمان مثل برق می‌گذرد)

    • .Time flies when you’re having fun ( وقتی بهت خوش می‌گذرد، زمان مثل برق می‌گذرد.)

سعی کنید جملات مرتبط با زندگی روزمره‌تان را با استفاده از این اصطلاحات بسازید. تمرین مداوم و کاربرد عملی این کلمات در مکالمات روزمره به شما کمک می‌کند تا به مرور زمان به تسلط کامل برسید.

این مقاله را با دیگران به اشتراک بگذارید!

!Content is protected