احساسات بخش جداییناپذیر ارتباطات انسانی هستند. یادگیری کلمات و اصطلاحات مرتبط با عواطف و احساسات به شما کمک میکند مکالمات غنیتری داشته باشید و به درستی حالات روحی خود یا دیگران را بیان کنید. در این مقاله با واژگان پرکاربرد احساسی در زبان انگلیسی، همراه با مثال و ترجمه آشنا میشویم.
احساسات مثبت – Positive Emotions
Happy – خوشحال
.I feel happy when I listen to birds
وقتی موسیقی گوش میدهم احساس خوشحالی میکنم.
Excited – هیجانزده
.She was excited about her birthday party
او درباره جشن تولدش هیجانزده بود.
Proud – مفتخر
.He was proud of his son’s success
او به موفقیت پسرش افتخار میکرد.
Grateful – سپاسگزار
.I’m grateful for your help
از کمکت ممنونم.
Calm – آرام
.The sea makes me feel calm
دریا باعث میشود احساس آرامش کنم.
Hopeful – امیدوار
.They are hopeful about the future
آنها نسبت به آینده امیدوارند.
Relieved – آسوده (بعد از نگرانی)
.I was relieved to hear you’re safe
از شنیدن اینکه سالمی، آسوده شدم.
احساسات منفی – Negative Emotions
Sad – غمگین
.She felt sad after the movie
او بعد از فیلم احساس غم کرد.
Angry – عصبانی
.He was angry at the delay
او از تأخیر عصبانی بود.
Frustrated – ناامید / کلافه
.I feel frustrated when things go wrong
وقتی کارها درست پیش نمیروند، کلافه میشوم.
Worried – نگران
.She is worried about the exam
او درباره امتحان نگران است.
Lonely – تنها
.He felt lonely in the new city
او در شهر جدید احساس تنهایی کرد.
Guilty – احساس گناه
.I feel guilty for forgetting her birthday
احساس گناه میکنم که تولدش را فراموش کردم.
Jealous – حسود
.She was jealous of her friend’s success
او به موفقیت دوستش حسادت میکرد.
احساسات خنثی یا پیچیده – Neutral or Mixed Emotions
Confused – گیج
.I’m confused about the instructions
درباره دستورالعملها گیجم.
Surprised – متعجب
.He was surprised by the gift
او از هدیه تعجب کرد.
Embarrassed – خجالتزده
.She was embarrassed by the mistake
او بابت اشتباهش خجالت کشید.
Tired – خسته
.I feel tired after a long day
بعد از یک روز طولانی خستهام.
Nervous – عصبی / نگران (پیش از اتفاقی)
I’m nervous before interviews.
قبل از مصاحبهها ناآرام میشوم.
Bored – بیحوصله
.I got bored during the lecture
در طول سخنرانی حوصلهام سر رفت.
افعال رایج برای بیان احساسات
- Feel (احساس کردن)
- .I feel happy
من احساس خوشحالی میکنم.
- .I feel happy
- Be (بودن)
- She is sad.
او غمگین است.
- She is sad.
- Get (بودن)
- He gets angry easily.
او بهراحتی عصبانی میشود.
- He gets angry easily.
صفات احساسی رایج (Common Emotional Adjectives)
English | فارسی |
---|---|
Joyful | شاد |
Anxious | مضطرب |
Moody | بداخلاق |
Optimistic | خوشبین |
Pessimistic | بدبین |
Content | راضی |
Hurt | آزرده |
Devastated | ویرانشده / بهشدت ناراحت |
عبارات مفید برای بیان احساسات
.I’m on cloud nine – من در اوج خوشحالیام.
.I’m feeling blue – دلم گرفته.
.I’m over the moon – از خوشحالی در پوست خود نمیگنجم
.I’m at my wit’s end – دیگر راهی به ذهنم نمیرسد.
.I’m fed up with it – دیگه حوصلهاشو ندارم.
.My heart is racing – قلبم تند میزند (نشانگر هیجان، ترس یا اضطراب است)
مثالهای ترکیبی در جمله
.After losing his job, he felt both sad and confused
پس از از دست دادن شغلش، او هم غمگین و هم گیج بود..Although she was tired, she was proud of her effort
با وجود خستگی، به تلاشش افتخار میکرد..He was nervous before the test but felt relieved afterward
قبل از امتحان عصبی بود، اما بعدش احساس آرامش کرد.
نکات مهم برای یادگیری بهتر
سعی کنید هر احساس را با چهره یا موقعیت خاص تجسم کنید تا ماندگارتر شود.
هنگام تماشای فیلم یا شنیدن آهنگ، به کلماتی که احساسات را منتقل میکنند دقت کنید.
از خودتان بپرسید: “How do I feel right now?” (الان چه احساسی دارم؟) و با استفاده از واژگان بالا پاسخ دهید.
تمرین پیشنهادی
روزانه سه جمله درباره احساسات خود بنویسید، مثل:
.Today I felt tired, but also happy because I finished my work
در این مقاله، با واژگان و اصطلاحات رایج برای بیان احساسات و عواطف در زبان انگلیسی آشنا شدیم. شناخت این کلمات نهتنها مهارت مکالمه را افزایش میدهد، بلکه باعث میشود درک بهتری از محتوای زبان اصلی (فیلم، کتاب، آهنگ) داشته باشید.