کلمات مرتبط با ورزش و سرگرمی

ورزش و سرگرمی بخش مهمی از زندگی روزمره ما هستند. یادگیری واژگان انگلیسی مربوط به این حوزه، نه تنها به ما کمک می‌کند راحت‌تر در مورد علایق و فعالیت‌های خود صحبت کنیم، بلکه در سفر، گفت‌وگوهای دوستانه و حتی درک بهتر فیلم‌ها و اخبار ورزشی بسیار کاربردی است. در این مقاله، به معرفی مهم‌ترین کلمات و عبارات مرتبط با ورزش (Sports) و سرگرمی (Entertainment) در زبان انگلیسی می‌پردازیم.

 

کلمات و عبارات مربوط با کمپینگ در زبان نگلیسی

واژگان عمومی مربوط به ورزش (Sports Vocabulary)

Sport – ورزش

.Football is my favorite sport (فوتبال ورزش مورد علاقه من است.)

 

 

Athlete – ورزشکار

.The athlete trained hard for the competition (ورزشکار برای مسابقه سخت تمرین کرد.)

Team – تیم

 

.Our team won the match yesterday (تیم ما دیروز بازی را برد.)

Coach – مربی

.The coach gave us new strategies (مربی استراتژی‌های جدیدی به ما داد.)

Referee / Umpire – داور

.The referee stopped the game (داور بازی را متوقف کرد.)

Player – بازیکن

.The player scored two goals (بازیکن دو گل زد.)

Match / Game – مسابقه

.The match starts at 7 p.m (مسابقه ساعت ۷ عصر شروع می‌شود.)

Victory – پیروزی

.They celebrated their victory (آن‌ها پیروزی خود را جشن گرفتند.)

Defeat – شکست

.The team accepted their defeat (تیم شکست خود را پذیرفت.)

Champion – قهرمان

.She became the champion of the tournament (او قهرمان مسابقات شد.)

ورزش‌های پرطرفدار

فوتبال (Football / Soccer)

Goal – گل

.He scored a goal in the last minute (او در آخرین دقیقه یک گل زد.)

Goalkeeper – دروازه‌بان

.The goalkeeper saved the ball (دروازه‌بان توپ را گرفت.)

Stadium – ورزشگاه

.The stadium was full of fans (ورزشگاه پر از طرفداران بود.)

بسکتبال (Basketball)

Basket – سبد (حلقه)

.He threw the ball into the basket (او توپ را داخل سبد انداخت.)

Dribble – دریبل کردن

.The player dribbled past the defender (بازیکن دریبل زد و از مدافع گذشت.)

Court – زمین بازی

.They played on the basketball court (آن‌ها در زمین بسکتبال بازی کردند.)

شنا (Swimming)

Pool – استخر

.She swims in the pool every morning (او هر صبح در استخر شنا می‌کند.)

Diving – شیرجه

.Diving is a popular water sport (شیرجه یک ورزش آبی محبوب است.)

Lifeguard – نجات‌غریق

. The lifeguard watched carefully (نجات‌غریق با دقت مراقب بود.)

ورزش‌های دیگر

Tennis – تنیس

.They play tennis on weekends (آن‌ها آخر هفته‌ها تنیس بازی می‌کنند.)

Martial arts – هنرهای رزمی

.Karate is a type of martial arts (کاراته نوعی هنر رزمی است.)

Cycling – دوچرخه‌سواری

.Cycling is good for health (دوچرخه‌سواری برای سلامتی خوب است.)

سرگرمی‌ها (Entertainment)

سرگرمی یا Entertainment به فعالیت‌هایی گفته می‌شود که برای لذت بردن، استراحت یا تفریح انجام می‌شوند.

Movie / Film – فیلم

.We watched an interesting movie last night (ما دیشب یک فیلم جالب دیدیم.)

Cinema / the movies – سینما 

.I enjoy going to the movies (من از رفتن به سینما لذت می‌برم.)

Music – موسیقی

.She listens to classical music (او به موسیقی کلاسیک گوش می‌دهد.)

Concert – کنسرت

.The concert was amazing (کنسرت فوق‌العاده بود.)

Game – بازی

.They played a video game together (آن‌ها با هم یک بازی ویدئویی انجام دادند.)

Festival – جشنواره

.The city hosts a music festival every year (شهر هر سال یک جشنواره موسیقی برگزار می‌کند.)

Hobby – سرگرمی شخصی، علاقه

.Reading is my favorite hobby (مطالعه سرگرمی مورد علاقه من است.)

Board game – بازی رومیزی

.We played a board game on Saturday night (ما شنبه شب یک بازی رومیزی انجام دادیم.)

Amusement park – پارک تفریحی

.The children enjoyed the amusement park (بچه‌ها از پارک تفریحی لذت بردند.)

Adventure – ماجراجویی

.Traveling is always an adventure (سفر همیشه یک ماجراجویی است.)

افعال پرکاربرد در ورزش و سرگرمی

Play – بازی کردن

.They play football every Friday (آن‌ها هر جمعه فوتبال بازی می‌کنند.)

Win – بردن

.Our team won the game (تیم ما بازی را برد.)

Lose – باختن

.He lost the tennis match (او مسابقه تنیس را باخت.)

Watch – تماشا کردن

.We watched a comedy show (ما یک برنامه کمدی تماشا کردیم.)

Listen – گوش دادن

.I listen to music every day (من هر روز به موسیقی گوش می‌دهم.)

Practice – تمرین کردن

.The players practiced hard before the final (بازیکنان قبل از فینال سخت تمرین کردند.)

Compete – رقابت کردن

.She competed in the marathon (او در ماراتن شرکت کرد.)

Relax – استراحت کردن

.I relax by watching movies (من با دیدن فیلم استراحت می‌کنم.)

اصطلاحات کاربردی

Break a record – رکورد شکستن

.He broke the world record in swimming (او رکورد جهانی شنا را شکست.)

Cheer up – تشویق کردن

.Fans cheered up their team (طرفداران تیم خود را تشویق کردند.)

Take part in – شرکت کردن در

.He took part in the competition (او در مسابقه شرکت کرد.)

Have fun – خوش گذراندن

.We had fun at the party (در مهمانی خوش گذراندیم.)

Kill time – وقت گذراندن

.I read a book to kill time (برای گذراندن وقت کتاب خواندم.)

یادگیری کلمات و عبارات مرتبط با ورزش و سرگرمی در زبان انگلیسی، دایره لغات شما را غنی‌تر می‌کند و امکان برقراری ارتباط روان‌تر در موقعیت‌های روزمره، سفر، گفتگو با دوستان و حتی محیط‌های کاری را فراهم می‌سازد. با تمرین مداوم و به‌کارگیری این واژگان در مکالمه یا نوشتار، می‌توانید زبان انگلیسی خود را تقویت کنید.

این مقاله را با دیگران به اشتراک بگذارید!

!Content is protected